موفقیت نامحدود در 20 روز با آنتونی رابینز – روز دوازدهم

روز دوازدهم :شرط موفقيت

امروز مي‌خواهيم روش به كار بردن عادات را در جهت موفق ساختن زندگي بياموزيم. «از اين پس مجبور نيستيد براي ايجاد احساس‌هاي خوش، خودآگاهانه عمل كنيد» يكي از بزرگترين مشكلات بر سر راه كساني كه مي‌خواهند به منظور موفق شدن تغيير كنند اين است كه همواره سعي دارند اين تغييرات را كاملاً آگاهانه صورت دهند. و به همين دليل، براي ايجاد اين تغييرات نيرو و زمان زيادي صرف مي‌كنند. مثلاً مي‌گويند

«بسيار خوب؛من مي‌خواهم نااميدي را كنار بگذارم. پس الان بايد مراحل تغيير را شروع كنم» اين روش
براي مدتي عملي است، اما اگر تبديل به (عادت) نشود هيچ وقت دائمي نخواهد شد و پس از مدتي آن را كنار
خواهند گذاشت.

براي هميشگي كردن تغييرات بايد شرطي شد. شرطي شدن يعني تثبيت يك تغيير در ذهن به طوري كه به شكل خود كار انجام شود و مهم اين است كه بدانيم تكرار، مادر تمام هنرهاست

تغيير دادن الگوهاي ذهني

هيچ احساس منفي مداومي از بدو تولد با انسان زاده نمي‌شود بلكه احساس مداوم آن به دليل شرطي شدن ذهن ما با عوامل متعدد است. پس احساس منفي ناگهان موجود نمي‌آيد.

به خاطر بياوريد چگونه نسبت به آنچه در ذهن‌تان تثبيت شده شرطي شده‌ايد. مسلماً هنگام شكل‌گيري چنين ارتباطي در يك موقعيت احساسي قوي قرار داشته‌ايد. هر زمان كه رويدادي به طور مكرر با احساس قوي همراه گردد نسبت به آن شرطي خواهيد شد.
مجريان طرح‌هاي آگهي‌هاي تبليغاتي مي‌دانند چگونه ما را تحت تأثير قرار دهند و به محصول مورد تبليغ خود شرطي كنند.
همانطور كه گفتم شرطي شدن در اثر تداوم يك حركت، عامل يا رويداد، همزمان با درك يك احساس به وجود خواهد آمد.
تصور كنيد شخصي پدرش را از دست داده مسلماً يكي از قوي‌تيرين احساسات منفي، يعني افسردگي، در وجود او در اوج است. در مراسم تشييع، يكي از دوستان به طرف او مي‌آيد و به (شانه‌اش )مي‌زند و مي‌گويد «دوست من، مي‌دانم كه چقدر سخت است؛ اميدوارم بقاي عمر تو باشد» فردي ديگر از اقوام هم همين كار را مي‌كند و روي (شانه‌اش )مي‌زند و مي‌گويد «پسرم براستي اتفاق دردناكي است »و ….

هيچ كدام از اين حرفها احساس فرد مصيبت زده را تغيير نمي‌دهد،اما يك حلقه‌ي ارتباطي منفي به طور ناخود‌آگاه در ذهن فرد شكل ‌مي‌گيرد. چند ماه بعد، فرد مصيبت زده روحيه‌ي بهتري دارد و تا حدي اين واقعه را فراموش كرده، يا با شرايط جديد وفق داده،ولي ناگهان يكي از دوستانش از راه مي‌رسد و دقيقاً به همان نقطه، روي شانه‌ي وي مي‌زند و مي‌گويد «هي چطوري پسر »شخص مذكور احساس افسردگي شديد مي‌كند اما نمي‌داند چرا؟ آيا شما نيز ناگهان افسرده شده‌ايد، در حاليكه هيچ دليلي براي آن نمي‌بينيد؟
در اغلب موارد احساس افسرگي به دليل ارتباطي است كه قبلاً شكل گرفته است.

اگر نسبت به عاملي شرطي شويد با بروز آن احساسي كه در ذهن شما تثبيت شده است بروز خواهد كرد. اين عامل تنها يك حركت، مثلاً «زدن بر روي شانه نيست» بلكه مي‌تواند عامل شنيداري، شيوه‌هاي خاص نگاه كردن، يا حتي يك بو مثلاً بوي كيك سيب دستپخت مادرتان …..باشد

در ارتباط يك زوج، شرطي شدن براحتي صورت مي‌گيرد، زيرا احساسات در اين نوع ارتباطات بسيار قوي است. اگر بين زن و شوهري موارد منفي متعدد بروز كند، بتدريج نسبت به اين احساس شرطي خواهند شد و كار به جايي مي‌كشد كه مي‌گويند: «خدايا ديگر نمي‌توانم تحمل كنم! در اين زندگي همواره احساس نارضايتي و رنج مي‌كنم» اما شما اكنون آگاه‌تر از آنید كه فريب دام شرطي شدن را بخوريد. شما خودتان شكل اين حلقه را تعيين خواهيد كرد و خود را با مسائلي شرطي مي‌كنيد كه احساس خوشايندي به شما ببخشد.
اوج احساس

براي شرطي شدن احساسي كه شخص در ان لحظه دارد بسيار مهم است. اگر مي‌خواهيد حلقه‌ي ارتباطي محكمي در ذهن‌تان بسازيد بايد خود را در اوج احساس قرر دهيد. بايد آن احساس را به گونه‌اي در خود به وجود آوريد كه به وضوح لمسش كنيد.
در مرحله‌ي بعد احساس را به عواملي كه خود تعيين مي‌كنيد نسبت دهيد. و آنرا در ذهن خود تثبيت نماييد. مثلاً در ذهن خود لمس انگشتان دستتان يا كشيدن پوست دستتان يا ضربه زدن به سر شانه‌تان را به هيجان مربوط كنيد.
به خاطر داشته باشيد حالتي كه براي تثبيت احساس مثبت و خوشايند خود به كار مي‌بريد بايد قوي‌تر از آن عامل منفي باشد كه نسبت به آن شرطي شده‌ايد در غير اين صورت حذف احساس‌هاي منفي عملي نخواهد بود. اگر احساس منفي شما مثلاً با يك ضربه‌ي محكم در ذهن‌تان تثبيت شده است، هر گاه براي ايجاد حالت مثبت از ضربات آرام استفاده كنيد نتيجه‌اي نخواهيد گرفت.
مرحله آخر و مهم‌ترين مرحله براي تثبيت احساسات مثبت، مقيد بودن به ايجاد مكرر احساس خوبي است كه جايگزين حس منفي قبلي‌تان كرده‌ايد. مثلاً اگر خود را نسبت به يك آهنگ شرطي كرده‌ايد لازم است هر روز به آن گوش كنيد؛در مسير محل كار، خانه و يا حتي هنگام خواب

روش افراد موفق و قدرتمند

افراد موفق و قدرتمند به راز شرطي شدن پي برده‌اند و هم از حلقه‌ي ارتباطي ذهنشان بهره مي‌گيرند و هم از آنچه ديگران نسبت به آن شرطي شده‌اند به نفع خود استفاده مي‌كنند. هر چه تعداد اين افراد در جامعه بيشتر باشد آن جامعه خوشبخت‌تر خواهد بود. تبليغ پپسي را به ياد داريد؟ شركت پپسي تصوير پپسي را در ذهن تماشا چيان به جذابيت مايكل جكسون نسبت داد. شما نيز مي‌توانيد از همين روش براي تحت تأثير قرار دادن فرزندان خود استفاده كنيد. از كسي كه آنها به عنوان الگو برگزيده‌اند صحبت كنيد حتي چيزهايي را كه مي‌خواهيد خود به فرزندانتان بياموزيد از زبان اين الگو به آنها بگوييد. براي تأثير گذاشتن بر ديگران بهتر است مواردي را كه نسبت به ان شرطي شده‌اند بشناسيد. اين حربه در تجارت بسيار موفقيت آميز است و مي‌توان از آن بهره برد.

قدرت تجسم

براي انجام اين روش بايد رفتاري را كه براي‌تان ناهنجار و ناگوار است در ذهن خود مجسم كنيد. به عنوان مثال: ناخن جويدن «اميدوارم از اين رفتار به حد كافي خسته و ناراحت شده باشيد، زيرا در صورتي كه اين ناراحتي را حس نكرده باشيد در ذهن‌تان قادر به ربط دادن آن به اين رفتار نخواهيد بود»خود من (آنتوني )مدتها بود عادت داشتم ناخنهايم را بجوم. شيوه‌هاي گوناگون گذشته براي ترك اين عادت «مثلاً: رنگ زدن روي ناخنها -ماليدن ماده‌اي كه مزه مزخرفي داشت….. )كارساز نشد تنها راهي كه توانست اين عادت را از بين ببرد روش تجسم بود.

من خودم را در حالي تصور كردم كه انگشتانم در برابر صورتم قرار داشتند و من مي‌خواستم ناخن‌‌‌‌هايم را بجوم. پس خودم را به صورت شخصي در آوردم كه بسيار متشخص به نظر مي‌رسيد. و آراسته با لباسهاي فاخر و گرانبها. با چنين تصويري كاملاً تحت تأثير قرار مي‌گرفتم. چنين مردي هيچ وقت ناخنهاي خود را نمي‌جود. ابتدا من تصوير اول را كه در حال ناخن جويدن بود در ذهنم كاملاً بزرگ و واضح كردم و توني رابينز تصوير نهايي شخصي كه قرار بود باشم را در ابعاد كوچك و ظريف در گوشه‌ي تصوير بزرگ اول گذاشتم؛ بعد تصوير بزرگ منفي را عقب كشيدم عقب، عقب و عقب‌تر! تصوير دورترودورترمي‌شد. حالا تصوير كوچك مثبت خود را جلو آوردم. جلو، جلو و جلوتر! تصوير هر لحظه بزرگ‌تر و شفاف‌تر مي‌شد و روي عكس اول را مي‌گرفت. اكنون تمام ذهن من پر از تصوير رابينزي شده بود كه از او خوشم مي‌آمد. من چندين بار اين كار را تكرار كردم و هر بار با جلو و عقب بردن تصاوير صداي كشيده شدن آنها را هم تقليد مي‌كردم:غيژژژژ. با ايجاد صدا در بدنم هيجان و نشاط به وجود مي‌آوردم.
بيست‌و پنج بار با حد‌اكثر سرعتي كه مي‌توانستم اين كار را بكنم، روش تجسم را تكرار كردم؛ مغز من ديگر نمي‌توانست ناخن جويدن را تحمل كند. زيرا من فردي ايده‌آل بودم.

چند روز بعد اصلاً ناخن نجويدم، چند باري دستانم به دهانم رفت اما بدون اينكه خود را مجبور كنم آنها را پايين آوردم اما يكبار ناخنم را جويدم. خداي بزرگ، شكست خورده بودم؟!با خود گفتم اين روش هم عملي نيست. اما عجب فكر احمقانه‌اي! خيلي زود به خود آمدم. لازم بود دوباره خود را شرطي كنم. بيست و پنج بار ديگر اين روش را تكرار كردم و پس از آن ديگر هيچ وقت ناخن‌هايم را به دهانم نبردم. كليد اين كار تكرار و سرعت است. با اين دو عامل مي‌توانيد هر تصويري را در چارچوب ذهن‌تان تثبيت كنيد.
تمرين امروز

1-احساسي را كه مايليد همواره در وجود شما باشد انتخاب كنيد: انگيزه خوشحالي، هيجان، كنجكاوي، امنيت، خلاقيت…

2-خود را به زمانهايي ببريد كه اين احساس را داشتيد.

3-احساستان را به يك عامل محيطي مربوط سازيد مثلاً دستتان را لمس كنيد يا انگشتان تان را مشت كنيد. اين كار را آنقدر تكرار كنيد تا احساس كنيد نسبت به اين امر شرطي شده‌ايد. براي تمرين دوم دست كم پانزده بار روش تجسم را براي مواردي مانند از بين بردن افسردگي،يا تبديل عادت تنبلي به هيجان و فعاليت و …. بكار ببريد