موفقیت نامحدود در 20 روز با آنتونی رابینز – روز شانزدهم
روز شانزدهم: كار شكني در كار خود
بحث امروز ما بر اين است كه چرا هنگامي كه به نظر ميرسد همه چيز به خوبي پيش ميرود و اوضاع رو به راه است، ناگهان كاري از ما سر ميزند كه همه چيز را به هم ميريزد؛ در واقع همان خراب كاري.
اغلب ما در زندگي بارها و بارها دچار اشتباه ميشويم؛ روابط ما با همسرمان دچار مشكل شده است، چرا؟ زيرا از يك سو ميدانيم با ازدواج به خوشي و لذت دست مييابيم ،هميشه كسي هست كه ما را دوست داشته باشد، ما با هم روزهاي خوشي را پشت سر ميگذرانيم. ميتوانيم هميشه با هم باشيم و … اما از سوي ديگر تجربيات ناخوشايندي هم داشته ايم: مثلاً پدر و مادرمان همواره مشغول جر و بحث و دعوا بوده اند بنابراين مغز ما گيج ميشود و بالاخره در نقطه اي مرتكب اشتباه ميگردد.
ما ازدواج كرده ايم زندگي خوبي داريم و همه چيز خوب پيش ميرود ولي ناگهان مغزمان به ما ميگويد ازدواج يعني ناراحتي. ذهن درمانده ميشود، خوشي يا ناراحتي؟
و چون پاسخي نمييابد كاري ميكند كه همه چيز متوقف شود و ما را از پيشرفت باز ميدارد؛ ما بايد قادر باشيم چنين رفتارهايي را كنترل كنيم چگونه؟ به همان روشهاي قبلي، با روش شرطيسازي. بايد آنچه را در ذهن موجب انجام دادن رفتارهايي است كه در مسير پيشرفت و موفقيت اختلال ايجاد ميكند به ناراحتيمربوط سازيم و بر عكس، در مغز حلقهي ارتباطي محكمي بين خوشي و موفقيت به وجود آوريم.
مكعبهاي رنگي
در قفس يك ميمون مكعبهايي به رنگ قرمز، سبز و زرد قرار داده بودند میمون با دست زدن به مكعب قرمز دچار شوك الكتريكي ميشد، اما با باز كردن مكعبهاي ديگر غذا پيدا ميكرد. مسلماً ميمون خيلي زود ياد گرفت كه بايد به هر قيمتي كه شده از دست زدن به مكعبهاي قرمز خودداري كند. در مرحله بعدي علاوه بر رنگ قرمز، به رنگ زرد هم جریان الکترسیته متصل شد و میمون که قبلاً با خیال راحت به رنگ زرد دست ميزید دوباره دچار شوك الكتريكي شد. ميمون سر در گم و دچار افسردگي مزمن شد. بعد از اين ميمون از دست زدن به هر مكعبي و از هر رنگي پرهيز ميكرد.
برخي دقيقاً همين كار را با خود ميكنند. بعضي از مردم تنها با يك آزمايش، تجربهاي را با ناراحتي در ذهنشان مربوط ميسازند؛ مثلاً با كسي رابطهاي عاشقانه برقرار ميكنند؛ اما كسي كه به راستي دوستش دارند آنها را ترك ميكند. آنها دچار شوك، تعجب و ناراحتي ميشوند و در مغزشان چنين ارتباطي برقرار ميكنند: عشق يعني ناراحتي.
مهم نيست در زندگي چه اتفاقي رخ ميدهد؛ انچه در ذهن شما تثبيت ميشود هماني است كه خود انتخاب ميكنيد و شما مجبور نيستيد تحت تأثير تجربيات منفي گذشته باشيد اگر يك بار به ناچار رابطهي شما با كسي قطع شد مثل اين است كه يكبار به يكي از مكعبهاي قرمز دست زدهايد؛ اما يك شوك الكتريكي به آن معنا نيست كه هر مكعبي موجب ناراحتي شما ميشود. هر عشقي به ناراحتي ختم نميشود پس هماهنگي منفي را محدود كنيد. زيرا در غير اين صورت مغز شما از هر آزمايشي پرهيز ميكند و شما بايد بهاي نرسيدن به اهداف نهايي خود را بپردازيد.
از روش نسبيت كه قبلاً آموختهايد استفاده كنيد و تجارت ناراحت كنندهي گذشته را از بين برده و حتي ميتوانيد خاطرات تلخ گذشته را با كلمات و تصاوير بامزه خندهدار نمائيد.
مراحل تغيير يافتن
1- رفتاري كه شما را از رسيدن به اهدافتان باز ميدارد مشخص كنيد.
2- از خود بپرسيد نيت شما از انجام اين رفتار چيست؟ مغز من سعي دارد با چنين عملي چه سودي به من برساند.
3- خود را به نقطهي عطف برسانيد تا بتوانيد تغيير كنيد. به مغزتان بفهمانيد كه اگر تغيير نكنيد، ناچاريد در آينده ناراحتي بيشتري را تحمل كنيد.
تمام ناراحتيهايي كه قرار است با تغيير نيافتن حس كنيد و خوشحالياي كه با اين دگرگوني به دست آوريد را به روي كاغذ آوريد.
4- الگوي قديمي را بشكنيد. (با روش نسبيت)كليد توقف الگوي قديمي، انجام كاري است كه مغزتان اصلاً انتظار آنرا ندارد. مثلاً ايجاد حالتي مضحك و خندهدار يا سريعتر كردن حركات با تكرار اين روش الگوي قبلي كاملاً از بين ميرود.
5- اكنون برنامهي جديدي به كامپيوتر مغزتان بدهيد و خود را براي انجام آن شرطي سازيد چگونه؟ خود را با شرايط ايدهال تصور كنيد و خوشي حاصل از آن را احساس كنيد. اين تصوير را همواره در ذهن داشته باشيد و هر روز مرورش كنيد بدين ترتيب به مغزتان آموزش ميدهيد باور كند ناراحتي حاصل عدم انجام اين كار است و خوشحالي با چنين رفتاري به دست ميآيد.
اگر كاري انجام ميدهيد كه در دراز مدت به شما لطمه ميزند مطمئن باشيد از انجام آن نفعي آني عايدتان ميگردد! احساس بدي نداشته باشيد به خود نگوييد: خداوندا مغز من اصلاً قادر به آينده نگري و گرفتن تصميمات درست نيست. پس من هيچ وقت موفق نميشوم به مغز خود اعتماد داشته باشيد او هميشه در پي حمايت از شماست و تنها كافي است الگويي را كه قبلاً باورش كرده است تغيير دهيد، به همين سادگي.
اعتماد به نفس ابزار پيشروي
وقتي از مردم ميپرسم براي چه موفق نميشوند، ميگويند:من اعتماد به نفس كافي ندارم خوب گوش كنيد، اعتماد به نفس چيزي نيست كه در مغازهها به فروش برسد شما بايد اعتماد به نفس را در خود بسازيد اعتماد به نفس چيزي جز احساس قدرت نيست اين احساس هميشگي نیست تاكنون كسي را نديدهام كه همواره احساس قدرت كند، اما موفق ترين فرد كسي است كه بتواند اين حس را در مواقعي كه بدان نياز دارد در خود به وجود آورد.
به خاطر داشته باشيد حس اعتماد به نفس چيزي جز حالت فكري و جسمي شما نيست و شما مانند تمام احساسهاي ديگر ميتوانيد آنرا تغيير دهيد و يا در زمان لازم آنرا به وجود آوريد.
سه شيوه براي به وجود آوردن حس اعتماد به نفس
1-استفاده از ابزار جسم
تنها با حركت است كه ميتوانيد حسي را در خود به وجود اوريد: نحوه تنفس، حالتهاي چهره، شكل راه رفتن يا ايستادن و نحوهي به حركت درآوردن اعضاي بدنتان همه در احساسي كه اكنون داريد موثرند. بنابر اين اگر اعتماد به نفس نداريد، سريعترين روش براي ايجاد اين حس تغيير حالت جسمتان است
در بخشي از سمينارهايم كه به برطرف كردن ترس اختصاص دارد در انتهاي سمينار با پاي برهنه بر روي بستري از آتش راه ميرويم من از افراد شركت كننده ميخواهم به سمت آتش بروند. اغلبشان ميگويند «اوه خدا جان! تصور نميكنم بتوانم اين كار را بكنم!»«من ميگويم: من هم اگر با اين لحن صحبت ميكردم مسلماً نميتوانستم تصور كنم كه قادرم اين كار را انجام دهم. بلند شو! نفس عميق و محكم بكش! عميقتر و محكمتر! و با قدرت باز دم خود را بيرون ده ميخواهم بگوييد ميتوانم!» برخي ميگويند: «اوه نه »
ولي من فرياد ميكشم «بگو ميتوانم! دوباره بگو ميتوانم!» و طولي نميكشد كه آنها در خود قدرتي فراتر از باور حس ميكنند و همه با هم از روي آتش راه ميرويم. و اين اعتماد به نفس و قدرت، تنها با تغيير تفكر و احساس انها و به كمك دگرگون كردن شيوههاي حركت بدنشان به دست آمده است. من در تمام سمينارهايم از تمام بدنم براي حرف زدن كمك ميگيرم زيرا اگر قرار بود نوشتههايم به تنهايي قدرت داشته باشند آنها را به شيشه ميچسباندم تا همه آنها را بخوانند اما من با حالاتي كه به خود ميگيرم حس اعتماد را در ديگران به وجود مي آورم.
مطمئن باشيد كه با كمك بدنتان به هر نتيجهاي كه مايل باشيد خواهيد رسيد. زماني كه افراد داراي اعتماد به نفس را ميبينيد حتي بدون اينكه آنها يك كلمه سخن بگويند اعتماد به نفسشان را حس ميكنيد اين طور نيست؟ در واقع رفتار و حركتشان با شما صحبت ميكند.
2-تمركز فكري خود را كنترل كنيد
فكر خود را بر هر چه متمركز كنيد همان احساس را خواهيد داشت. قبلاً نيز گفته بودم كه هر چه بر آن تمركز كنيد همان را به دست ميآوريد. اگر همواره تمامي فكر خود را بر كارهايي متمركز كنيد كه عملي نشدهاند و ناراحتي زيادي را كه به انها نسبت دادهايد در خود بيابيد خيلي زود به پيشگيري منفي دست پيدا ميكنيد. پيشگيري منفي چيست؟ لابد براي شما هم پيش آمده است كه قبل از شروع كار مطمئن باشيد حتماً اتفاق ناگواري رخ خواهد داد و درست هم همين طور شد اين قضيه هيچ ربطي به ماوراء الطبيعه ندارد
آنچه موجب اين پيشامد ناگوار ميگردد، كارهايي است كه شما به طور ناخود آگاه در جهت فراهم آوردن شرايط اين رخداد انجام ميدهيد
زماني كه به وقوع رخدادي ايمان داريد تمام فكر شما متوجه آن خواهد شد و چون به تحقق آن يقين داريد، احساس اعتماد به نفس خواهيد كرد.
زماني كه فقط اميدواريد آن اتفاق رخ دهد، مغز نميداند چه بايد بكند. احساس اطمينان نميكند، اما اگر يقين داشته باشيد، با تمام وجود بر اين كار متمركز ميشويد. مغز ميگويد نتيجه مشخص است، من فقط بايد آنرا پيگيري كنم.
3- سومين روش براي ايجاد حس اعتماد به نفس تغيير دادن عقايد اصليتان است
اگر اعتماد شما بر اين باشد كه تنها ميتوانيد در كارهايي كه قبلاً انجام داده و از آنها نتيجه گرفتهايد به حاصل كار اطمينان داشته باشيد، تعداد كارهايي كه در انجامشان احساس اعتماد به نفس ميكنيد بسيار محدود خواهد شد.
خوب فكر كنيد هر مهارتي را كه اكنون داريد و هر كاري را كه امروز به راحتي انجام ميدهيد، روزي براي اولين بار تجربه كردهايد؛ پس چرا براي انجام كارهاي جديد دچار ترديد ميشويد.
چرخه ي موفقيت
در اين چرخه به خوبي ميتوان توضيح داد كه چرا عدهاي موفق و برخي ناموفقاند. چرا ثروتمندان، ثروتمندتر و فقرا، فقيرتر ميشوند؛ ثروت نه تنها به معناي داشتن پول بلكه غنی بودن به لحاظ حسي، فكري، رابطه اي، روحي، معنوي و جسمي.
ميبينيد كه اين چهار عنصر با پيكانهايي در جهت عقربه هاي ساعت با يكديگر مربوط شدهاند اين حركت به طور مداوم صورت ميگيرد، يعني پتانسيل زمينه ساز اعمال ماست؛ خوب، پتانسيل هر كس چقدر است؟ به نظر من بينهايت. هيچ كدام از ما به پتانسيل واقعي درونمان حتي نزديك هم نميشويم. اگر بتوان از پتانسيل موجود بيشترين بهره را گرفت. بهترين اعمال رخ خواهند داد.
در دايره بعدي اعمالمان را ميبينيد. براي موفقيت تلاش و عمل لازم و ضروري است، اما باز هم نتايج مطلوب را به دست نميآورند ممكن است شما با وجود تلاش فراوان صدها دلار ضرر كنيد، چرا؟ به دليل اينكه فكر شما در حال پيشگويي منفي است. منتظر است انچه نبايد پيش آيد، رخ دهد؛ انگار شما به مردم ميگوييد: «آقايان، خانمها، شما نبايد از من خريد كنيد!» بله، ميدانم كه اين كلمات را به زبان نياوردهايد اما شكل حركات و حالات چهرهتان اين پيام را به ديگران منتقل كرده است پس تنها با وجود اعتقادات حمايت كننده است كه ميتوان اعمال موفقيت آميز انجام داد. اگر اعتقاد به توانايي و موفقيتتان نداشته باشيد، از حداكثر توانايي بالقوه خود استفاده نخواهيد كرد؛ در نتيجه آنچه به فعل در ميآوريد حاصل اندكي به بار خواهد آورد.
اكنون شما در چرخه ي موفقيت دور ميزنيد و هر لحظه سرعت بيشتري ميگيريد.
خوب، چطور ميتوان خود را در يكي از اين چهار مرحله در سطح بالاتري قرار داد تا كل چرخهي ارتقاء يابد؟ گفتم كه پتانسيل هر فرد بينهايت است شما نيازي به ارتقاي سطح ان نداريد تنها كاري كه بايد بكنيد استفاده از آن خواهد بود. براي اين كار نياز به تغيير عقايد خود داريد و بهترين و سادهترين راه براي تغيير عقايد كهنه، روش پيش بيني نتايج قبل از وقوع آنهاست. بايد با تمرين ذهني بارها و بارها نتيجهاي را كه ميخواهيد به دست آوريد، مجسم كنيد بدين شكل فكر خود را شرطي ميسازيد تا به شما باور و احساسي ببخشد كه در اين راه حامي شما باشد. برای ايجاد اين هماهنگي، لازم است هر زمان به تمرين ذهني ميپردازيد احساس خوشايندي داشته باشيد. اگر ميخواهيد موفق شويد نياز به تمرينات مرتب و مداوم آنقدر كه آنرا باور كنيد. تنها در اين صورت است كه از پتانسيل بيشتري بهرهمند گرديد. اين تنها شيوه براي داشتن اعتماد به نفس دائمي است.
تمرين امروز
پنج موفقيت بزرگتان در زندگي را بنويسيد. موفقيتهايي كه شما و شرايطتان را تغيير دادهاند؛ شرايطي كه شايد غير قابل تحمل و دشوار به نظر ميرسيد؛ چند سطر در مورد هر كدام از اين موفقيتها بنويسيد. بنويسيد كه چرا توانستيد موفق شويد به عبارت ديگر اين منابع را از خاطرات خود استخراج كنيد:دلايلي كه نشان دهند شما لايق و شايستهي موفقيت هستيد؛ حتی در سخت ترين زمانها.